تاسوعا و عاشورا و حول وحوشش!
دوباره می خوام بنویسم ببخشید که یه مدتی چیزی ننوشتم برای فسقلکم. عاشورا دم دیگ شله زرد چون داغ بود پیدات نمی شد. کلا سرگرم بودی با امیرحسین و رادین! فردای عاشورا هم که نینی پارتی بود. کلی استرس داشتم که با بچه ها نسازی. اما جالب بود اولش که یاس و پریا اومدن. رفتن سر اسباب بازیهات. تو اولش بهت زده نگاشون می کردی. اما بعد شروع کردی باهاشون بازی کردی و شروع کردی به رقصیدن. کلی آهنگ براتون گذاشتیم رقصیدیم! سرنهار، سفره پهن کردیم و برای همه بچه ها ماکارونی گذاشتم. تنها بچه ای که قشنگ نشست غذاشو خورد تو بودی. دخترک بی همتای من! گشنت بود. کلی ظرف خودتو خوردی به ظرف بقیه هم دستبرد زدی! قبل از اومدن بچه ها ، تمام پاپ کورنا رو ...
نویسنده :
مامان بهی
10:38